بسماللهالرحمنالرحیم
سلام بر پدر بزرگوارم و درود بر مادر مهربانم و جانم نثار برادرانم و خواهران عزیزم و درود سراپا حقیقت نثار اهل روستایم و قلبم به صدمیلیون نثار وطن پرستان و خداشناسان ایران باد .در این مکان مقدس که شبها با چشمانم محیط مقدس ایران عزیزم را پاس می دهم و انگشتم بر روی مسلسل آماده جهاد در راه خداست ایمانم به محمد (ص)همچون کوهی استوار است گوئی چون شیر می خروشم و چون اقیانوس می جوشم تا از صدای ایمان تفنگم در راه خدا و از خروش وطن پرستیم در حفظ ایران جمعی کفر و خدانشناس را به جهنم فرستم مادرم تو از تبار فاطمه و زینبی کوشا باش تا نژاد و نتیجه ات به ائمه اطهار به صلاح خدا باشد فرزندانی را در آغوش پر محبت خویش کبیرنما که کبیر شده قرآن و محمد(ص)باشند اگر کشته شدم قطره ای اشک از چشمانت سرازیر نکن و تنها خدا را سپاس کن و شوق و ذوق را در قلبت نثار گریه کن زیرا تو همانند مادران کفار نبوده و فرزندت در راه خدا شهید شده پدرم تو که گاهی به فرزندت نصیحت می نمودی آگاه باش که خودت را مقروض تو می دانم تو زحمات فراموش نشدنی به پایم کشیدی از سوء تغذیه بهداشت و عدم صلاحیتها نجاتم دادی و به سپاه حسین ملحقم ساختی درود خدا نثارت باد برادرانم شما مرا دوست می داشتید نگرانم نمی نمودید برای شما آرزوی کمال و معرفت طلب می نمایم.به بهداشت و روان من اشتغال داشتید مرا برای سوء رفتارهایم عفو نمائید تا با کوله باری قرض و دین شما به دنیا چشم نبندم .همسایگان و اهالی مهربان روستایم شاید ترش رویی گاهی ظالمی بودم دست نیاز عفو به شما دراز می کنم از تقصیرم قلم عفو بکشید و ای خاک مقدس یاسوج شاید گام من محکمتر از گامی در روی زمین مقدس بر تو سنگینی می نمود تو را به سازنده ات مرا ببخش و ای رودخانه زادگاهم گاهی غسل خدا را در تو بجای آوردم صحت غسلم را از خدایت طلب می کنم.
والسلام علیکم
انتظارم از مسلمانان خداشناس و پدر و مادرم این است که این چند کلمه عفونامه را به دست همه آنهائی که به حقیر گاهی نگرانیهائی داشته اند بدهندتا مرا مورد عفو و رحمت خویش قرار دهند.