بسم االله الرحمن الرحیم
:ای پیروان قرآن بجنگید تا فتنه در جهان نباشد (قرآن کریم).
«و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه»
بــه نام الله، حافظ خون شــهیدان و به نام مذهب مقدس اســلام وصیتنامه خود را شروع میکنم:
اینجانب بهرامقلی آذرشــب، فرزند محمد آذرشــب، ساکن روســتای شوتاور به این شــرح وصیت خود را آغاز میکنم: در حقیقت چه بگویم؟ چه میتوانم گویم؟ چراکه تلألؤ خون شهیدان همه چیز را به صراحت برای امت بحق شهیدپرور ایران بر ملا نموده اند.
اما ای مردم! من هم به ســهم کوچک خودم به شــما و تمام جهانیان اعلام میکنم که اگر در صحرای کربلا در رکاب امام حسین و یارانش نبوده ام حال در صحنه هاى کربلاى ایران حضور می یابم تا بنا به تکلیف شرعی که بر گردن فرد فرد انسانهای با ایمان و خودم هست،
دین خود را به دین خود ادا نمایم. برادران! خواهران! از شما میخواهم به این کلمات خلاصه توجهی نمایید و بیایید در این میدان های نبرد و حضور خود را اعلام نمایید تا انشاءالله تعالی در آخرت رستگار شوید.
و اینجانب به عنوان یک نیروی رزمی با ایمان، به درجه کمال انســانیت رســیدن را تنها شهادت در راه خدا میدانم که هم اکنون با آگاهی[اى که از این جنگ دارم] است و هوشیارانه این راه را برگزیده ام و هیچ شخص یا شیئی، مگر جوشش خون شهیدان، مســئول اعزام به جبهه من نیست و اگر به درجه سعادت که همان شهادت است رسیدم به ازتمام مردم شوتاور و طیبی سردسیر میخواهم که تفرقه را از بین ببرید! و دست وحدت به همدیگر بدهید که همانا وحدت در همه مکانها نشانه پیروزی است! و از شما میخواهم که به این وصیت خوب عمل کنید که آن هم حضور شــما در میدانها[ى] جنگ اســت و از آمدن فرزندانتان به جبهه جلوگیری نکنید!؛ چراکه آنهایی که شــهید شده اند هم پدر و مادر بهتری داشــته اند و آنها را خوب پرورش داده اند و از شــما میخواهم که امام و روحانیت را تنها نگذارید! چون آنها پایه و اســاس دین هستند و بدون آنها اسلام به جهانیان فهمانده نمیشود. از شما میخواهم که در مرگم که شرف و عزت و آبرو در آن است گریه نکنید و سیاه نپوشید!؛ و برای روزی گریه کنید که اسلام ضربه ای بخورد.
پدرم و مادرم را ســلام میرســانم، میدانم شما مرا با هزار زجر و شکنجه بزرگ کرده اید، در مرگ ســرخ من ناراحت نباشــید و مرا حلال کنید و دعا کنید که من به آرزویم برسم و اگر به آرزویم رسیدم اسلحه ام را نگذارید که دهانه اش سرد شود!
اما شما اى برادرانم! بعد از من مسئولیتتان خیلی سنگین میشود. از شما میخواهم که به جبهه بیایید و از اینکه من اعزام شدم ناراحت نشوید! و مرا حلال کنید!
اما تو ای همسرم! اگرچه ممکن است شوهر خوبی برایت نبوده ام و ً احیانا شاید شما را اذیت کرده باشم، مرا حلال کنید و دخترم را زینب وار پرورش بدهید.
و خواهرم! حفظ حجاب تو نگهدارنده خون من است، امیدوارم که صبر و استقامت داشته باشی و زینب وار باشید و مانع[آمدن] فامیل های وابسته خود به جبهه نشوید.
تمام مردم شــوتاور و همه فامیل هاى وابســته به خودم و همســایگان را یک به یک سلام مىرسانم.
«مرگ بر امریکا! مرگ بر شوروی! مرگ بر اسرائیل!»
بسمه تعالی
چند کلمه به عنوان وصیت
من! از بس گنهکارم دیگر در میان رزمندگان آبرویـ[ـى] ندارم که ســرم را بالا بگیرم و کسی را ببینم که شــب و روز فــداکاری میکنند در خط مقدم جبهه
ای معبود
کسی را به غیر تو ندارم که آبرومندتر باشد؛ مرا یاری کن.
خداوندا! مرا مانند بندگان خاصت کن تا همگام با آنها فداکاری نمایم. پروردگارا! دوست دارم که تمام بدنم تکه پاره بشود در راه تو. قلبم، نفسم، روحم را چند بار حس میرفتند(کذا) و تو باز میگرداندی تا فداکاری می نمودم و شهید میشدم.
vasi-yat.ir / vasiyatnameh-shohada / vasiyatname